تجربیات درونی افراد مبتلا به افسردگی در مواجهه با درمانهای روانپویشی و شناختی: یک تحلیل کیفی
کلمات کلیدی:
افسردگی, درمان روانپویشی, درمان شناختی, تحلیل کیفی, تجربیات درونی, تحلیل تم, مصاحبه نیمهساختاریافتهچکیده
هدف: هدف این پژوهش بررسی تجربیات درونی افراد مبتلا به افسردگی در مواجهه با درمانهای روانپویشی و شناختی است.
روشها و مواد: این پژوهش از نوع کیفی است و با استفاده از مصاحبههای نیمهساختاریافته با ۱۸ نفر از افراد مبتلا به افسردگی در تهران انجام شد. شرکتکنندگان بهطور هدفمند انتخاب شدند و دادهها تا رسیدن به اشباع نظری جمعآوری شدند. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار Nvivo و بر اساس رویکرد تحلیل تم انجام شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که شرکتکنندگان تجربههای مثبت و منفی متفاوتی از درمانهای روانپویشی و شناختی داشتند. درمانهای روانپویشی بیشتر بهعنوان ابزاری برای خودآگاهی و تغییر الگوهای رفتاری قدیمی شناخته شدند، در حالی که درمانهای شناختی بیشتر بر تغییر افکار منفی و بهبود مهارتهای مقابلهای متمرکز بودند. برخی از شرکتکنندگان از عدم اثربخشی درمانها یا مقاومت در برابر فرایند درمان سخن گفتند. همچنین، تجربه فرایندی درمان بهصورت تدریجی و طولانیمدت گزارش شد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهند که هر دو درمان روانپویشی و شناختی میتوانند تأثیرات مثبت قابل توجهی بر بیماران مبتلا به افسردگی داشته باشند، اما میزان اثربخشی آنها بستگی به ویژگیهای فردی و نوع اختلال دارد. در این میان، موانعی همچون مقاومت فردی و مشکلات دسترسی به درمان میتوانند بر اثر بخشی درمانها تأثیرگذار باشند.